آریسا جون و گوشه ای از روزمرگیهاش :)
زمانی که من مشهد بودم این عکسارو با موبایل ازت گرفتم عزیزم...یکی از کارات که تو طول روز هی تکرار میشد همین بود که کتاباتو همرو بریزی بیرون نگاهشون کنی و.... آریسا گرم مطالعه اینجام مثل همیشه درحال گردگیری بودی عزیزم عاشق اینکاری ع مه همیشه همین طوری با فشــــــــــار بغلت میکنه میبوستت عزیزدلم و شمام هیچی نمیگی اومدم اشپزخونه بااین صحنه مواجه شدم ...این فقط یکی از صدتا صحنه هایی که مامان گلبرگت در روز باهاش مواجه میشه قربونت برم من...تازه دستاتو تندتند میزنی رو سینت یعنی من اینکارو کردم افتخارم میکنی عزیزم و اما این عکس که خیلی دوس داش...
نویسنده :
عمه کوچیکه
15:28